.
صفحه اصلي آرشيو جستجو پيوند ها تماس با ما
 
آخرین عناوین
به بهانه سپاس از زنان دیروز
وقتی در قلب زندگی ، مهر موج می زد
رقیه توسلی

شمال نیوز: به یاد تمام زنانی که دیروزها در تشت ، رخت می شستند و هر روز زندگی را خوب آب و جارو می کردند . صبح ها ، سبد خریدشان را برمی داشتند و بعد از ساعت ها جستجو و تقلا با بازاری از سبزی و میوه از پیچ کوچه بازمی گشتند .
به یاد زنانی که سفره صبحانه شان همیشه به راه بود و کسی تلخ و ناشتا از خانه بیرون نمی رفت . زنانی که پشت چرخ های خیاطی ، سوزن ها را نخ می کردند و پارچه ها را قیچی تا چرخ های زندگی روان تر و آسوده تر بچرخد .
رب و مربا می پختند و ترشی می انداختند و کوزه ها و خمره هایشان را زیر پنجره ، ردیف می چیدند تا زندگی را هرروز خوش عطرتر و رنگارنگ تر نقاشی کنند .
با کاموا و میل بافتنی از پاییز و زمستان می گذشتند و شال گردن و بلوز و جوراب می بافتند ، لباس های کهنه را می شکافتند و گلوله های گرد و رنگی به دنیا می آوردند .
زنانی که با چهره های مهربان و گشاده چادر به کمر می بستند و با عشق و عاطفه از قالی ها و قالیچه های روزگار،غبارها می تکاندند . به یاد تمام زنانی که با آشپزخانه هایشان دوست بودند و هرروزغذاهای خوش عطرتر برای اهل منزل می پختند .
به یاد تمام زنانی که وقتی برق می رفت و خاموشی ناگهان پیدایش می شد ، شیشه از فانوس ها و لمپاهای خانه برمی داشتند و زندگی شان را با شعله کبریتی دوباره از نو روشن می ساختند . آن وقت می نشستند و عاشقانه در تاریک و روشن اتاق ها برای کودکانشان ، قصه های شیرین و به یاد ماندنی تعریف می کردند .
زنانی که هر روز نفت در چراغ های والور می ریختند و برای مرتب کردن کارهای خانه ، بچه های کوچک ترشان را ساعت ها روی دوششان با چادرشب می بستند .
انگار از دیروزها خیلی گذشته است .از آن زمان که خانه ها ، درخت های سیب و توت و انجیر داشت و تلویزیون های سیاه و سفید برای خودشان امپراطوری می کردند . از آن زمان که آدم ها به جای نشستن پای کامپیوتر و اینترنت و موبایل ، با همسران شان یک دنیا حرف برای گفتن داشتند .
از آن زمان که کف دست زنان ، سبز و سیاه و سرخ می شد و آسان می فهمیدیم وعده های سبزی ، گردو و انار دیگر برای فرداها در خانه آماده شده است .
حالا انگار فرسنگ ها از آن زمان گذشته است . از زنانی که دغدغه هایشان رنگ و بوی دیگری داشت ... از مردانی که یک استکان چای قند پهلو را با دنیا عوض نمی کردند و وقتی حوله صورت ، تعارف شان می شد تمام خستگی شان را فراموش می کردند .
انگار آن روزهای دور ، دنیا آرام تر بود و ساعت ها این قدر پریشان نبودند که دوان دوان صبح ها ، ظهر شوند و عصرها ، شب .
انگار دنیا این اندازه در تب نمی سوخت . مثل حالا که هر روز آدم ها می دوند و نمی رسند و با این همه مترو و اتوبوس باز ترافیک غوغا می کند . رنگ آسمان آبی نیست . خورشید ، خاکستری می تابد و خانه و خیابان و اداره کلافه اند .
مثل حالا که صداها همه جا ازدحام می کنند . وعده های غذا ، کمتر شده و دستپخت سرآشپز رستوران ها ، سیر می کند اما از چاشنی عشق ، خالی خالیست .
انگار از دیروزها فرسنگ ها گذشته است . از زنان منتظری که هرلحظه گوش شان به صدای زنگ خانه بود . زنانی که روی پشت بام ها ، آسوده گیره از روی لباس ها و ملحفه های سفید خشک شده برمی داشتند و واقعا شور زندگی در قلب هایشان موج می زد . به گلدان ها آب می دادند و از روی طاقچه ، آینه و شانه مردانشان را برمی داشتند و از غبار پاک می کردند .
از آن وقت ها که زنان به احترام مردانشان ، بزرگ ترین کاسه گلدار خانه را پراز آش رشته می کردند و کشک و نعنا داغ رویش می ریختند .
خیلی گذشته است از استقبال های زنانه ای که هیچ استقبال گرم و باشکوه دیگری ، شبیه اش پیدا نمی شود . از حیاط خانه هایی که همیشه میزبان گفتگوهای زنانه و مردانه ای بود که هرروز زندگی را زیباتر و جاری تر می ساخت .
از آن وقت ها که زن ها ، دردها را پاشویه می کردند و طبیب و غمخوار می شدند . آنقدر قربان صدقه می رفتند که هر روز طعم به خانه آمدن ، هزاران بار شیرین تر می شد و واقعا بین بودن و نبودنشان ، جهانی تفاوت بود . زنانی که محرم اسرار بودند و پا به پای خنده ها و گریه های مردانشان می خندیدند و اشک می ریختند .
زنانی که ساده و بی آلایش گاهی از دردهای زمانه در پستو می نالیدند تا باد ، صدایشان را به گوش غریبه ها نرساند .
انگار از زنان دیروز و از آن نسیم های خنکی که همیشه روی سر زندگی می وزید و صورت ثانیه ها را نوازش می کرد ، خیلی گذشته است . از آن زمان ها که خوشبختی مثل آفتاب تابستان ، هرروز روی سر خانه ها جولان می داد و حیاط های پر از پرنده ، روح آدم ها را تازه می کرد .
حالا انگار از دیروزها فرسنگ ها دور شده ایم . از عاشقانه ها دور شده ایم . از صلح و آرامش آن روزها وشب ها . از مردمانی که خوب آموخته بودند ، چگونه هرروز آسایش را زندگی کنند ...


ایمیل مستقیم :‌ info@shomalnews.com
شماره پیامک : 5000592323
 
working();
نظرات خوانندگان :

نا شناس 14 بهمن 1392
آفرين خانم توسلي !خيلي قشنگ احساسات لطيفتون رو بيان مي كنيد. ميشه در عوالم خيال به شب نشيني تاريخ رفت وحظي از آن لحظه هاي ناب ناياب برد.
حسینجانزاده بابل 15 بهمن 1392
مطالب شماعالی بود
آقای ر-ا (محمودآباد) 18 بهمن 1392
سلام خدمت سرکارخانم توسلی-بحثی که شما مطرح می کنیدواقعاًجذاب وخواندنیست.ازمحبتهای پدربزرگ ومادربزرگی که درحال حاضر بعنوان بالاترین نعمت زندگی ماهستندوهمه مابایدقدرآنهارابدانیم،چون باگذر زندگی وباازدست دادن آنهاوزندگی ماشینی تازه متوجه کمبودمهروصفادرخانه ها میشویم-هرچه ازعمرما می گذرد دیدوبازدیدهافقط به شبهای عروسی ویاعزاداری برمیگردد. امیدوارم همان لحظات قدیم ومحبتهای قدیم وآدمهای قدیم دوباره تکرارشوند. باتشکروآرزوی موفقیت ر-ا متولد1364(محمودآباد)

ارسال نظر :
پاسخ به :





نام : پست الکترونیک :
حاصل عبارت روبرو را وارد نمایید :
 
working();

« صفحه اصلي | درباره ما | آرشيو | جستجو | پيوند ها | تماس با ما »
هرگونه نقل و نشر مطالب با ذكر نام شمال نيوز آزاد مي باشد

سامانه آموزش آنلاین ویندی
Page created in 0.105 seconds.